معنی فارسی distinctity
B1متمایز بودن، ویژگی یا حالتی که چیزی را از سایر موارد جدا میکند.
The quality of being distinct or different from others.
- NOUN
example
معنی(example):
خصوصیت متمایز صدای او باعث شد در گروه کر برجسته شود.
مثال:
The distinctity of her voice made her stand out in the choir.
معنی(example):
او بر خصوصیت متمایز طعمها در غذا تأکید کرد.
مثال:
He emphasized the distinctity of the flavors in the dish.
معنی فارسی کلمه distinctity
:
متمایز بودن، ویژگی یا حالتی که چیزی را از سایر موارد جدا میکند.