معنی فارسی distractively

B1

به طور حواس‌پرت، به گونه‌ای که حواس را از موضوع اصلی دور می‌کند.

In a manner that diverts attention away from a primary focus.

example
معنی(example):

او به طور حواس‌پرت کار می‌کرد و تمرکز را سخت می‌کرد.

مثال:

She was working distractively, making it hard to focus.

معنی(example):

او به طور حواس‌پرت به برنامه تلویزیونی گوش می‌داد.

مثال:

He listened distractively while watching TV.

معنی فارسی کلمه distractively

: معنی distractively به فارسی

به طور حواس‌پرت، به گونه‌ای که حواس را از موضوع اصلی دور می‌کند.