معنی فارسی distractingly

B1

به طور حواس‌پرت‌کننده، به طوری که توجه را از موضوع اصلی منحرف کند.

In a way that causes distraction.

example
معنی(example):

نورهای درخشان در طول نمایش حواس‌پرت‌کننده بودند.

مثال:

The bright lights were distractingly bright during the show.

معنی(example):

او به‌طور حواس‌پرت‌کننده‌ای صحبت کرد که باعث شد همه تمرکز خود را از دست بدهند.

مثال:

He spoke distractingly, causing everyone to lose focus.

معنی فارسی کلمه distractingly

: معنی distractingly به فارسی

به طور حواس‌پرت‌کننده، به طوری که توجه را از موضوع اصلی منحرف کند.