معنی فارسی distraughted
B1افسرده و نگران به خاطر یک اتفاق ناگوار.
Deeply upset and agitated, often due to distressing circumstances.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از شنیدن خبر بد، احساس پریشانی کرد.
مثال:
She felt distraughted after hearing the bad news.
معنی(example):
والدین پریشان در هر گوشهای به دنبال فرزند مفقود شده خود گشتند.
مثال:
The distraughted parents searched everywhere for their missing child.
معنی فارسی کلمه distraughted
:
افسرده و نگران به خاطر یک اتفاق ناگوار.
