معنی فارسی distraughtly

B1

به طرز پریشان و نگران، مخصوصاً در شرایط دشوار.

In a manner that shows extreme distress or agitation.

example
معنی(example):

او به طور پریشان فریاد زد تا کمک بخواهد.

مثال:

He called out distraughtly for help.

معنی(example):

وقتی صاحبش رفت، سگ به طور پریشان پارس کرد.

مثال:

The dog barked distraughtly when its owner left.

معنی فارسی کلمه distraughtly

: معنی distraughtly به فارسی

به طرز پریشان و نگران، مخصوصاً در شرایط دشوار.