معنی فارسی distributable

B1

قابل توزیع، چیزی که می‌توان آن را پخش یا ارسال کرد.

Able to be distributed; suitable for distribution.

example
معنی(example):

محصولات قابل توزیع به خرده‌فروشی‌های مختلف هستند.

مثال:

The products are distributable to various retailers.

معنی(example):

آن‌ها برنامه‌ای برای منابع قابل توزیع ایجاد کردند.

مثال:

They created a plan for the distributable resources.

معنی فارسی کلمه distributable

: معنی distributable به فارسی

قابل توزیع، چیزی که می‌توان آن را پخش یا ارسال کرد.