معنی فارسی distrustfulness

B1

وضعیتی که در آن فرد به طور دائمی بی‌اعتماد و شک‌دار است.

The state of being distrustful or skeptical about others.

example
معنی(example):

بی‌اعتمادی او باعث شد که برای او دوستی‌های جدید سخت باشد.

مثال:

Her distrustfulness made it hard for her to make new friends.

معنی(example):

بی‌اعتمادی می‌تواند روابط را در زندگی شخصی و حرفه‌ای دشوار کند.

مثال:

Distrustfulness can hinder relationships in both personal and professional life.

معنی فارسی کلمه distrustfulness

: معنی distrustfulness به فارسی

وضعیتی که در آن فرد به طور دائمی بی‌اعتماد و شک‌دار است.