معنی فارسی distrustfully
B1به شیوهای وجود داشتن بیاعتمادی و شک.
In a manner that shows a lack of trust or skepticism.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به پیشنهاد بهطور بیاعتمادانهای نگاه کرد و مطمئن نبود که واقعی باشد.
مثال:
He looked at the proposal distrustfully, unsure if it was genuine.
معنی(example):
کودک بهطور بیاعتمادانه به غریبه نزدیک شد.
مثال:
The child approached the stranger distrustfully.
معنی فارسی کلمه distrustfully
:
به شیوهای وجود داشتن بیاعتمادی و شک.