معنی فارسی distruss

B1

بی‌اعتماد کردن یا فقدان اعتماد داشتن به کسی یا چیزی.

To cause a loss of trust or confidence in someone or something.

example
معنی(example):

پس از آن حادثه، او شروع به بی‌اعتمادی به دوستانش کرد.

مثال:

After the incident, she began to distruss her friends.

معنی(example):

خیانت او باعث شد که او به همه اطرافیانش بی‌اعتماد شود.

مثال:

His betrayal made her distruss everyone around her.

معنی فارسی کلمه distruss

: معنی distruss به فارسی

بی‌اعتماد کردن یا فقدان اعتماد داشتن به کسی یا چیزی.