معنی فارسی disusing
B1عدم استفاده یا کار کردن با یک روش یا ابزار.
The act of ceasing to use or apply something.
- VERB
example
معنی(example):
عدم استفاده از روشهای قدیمی برای پیشرفت حیاتی است.
مثال:
Disusing the outdated methods is crucial for progress.
معنی(example):
او در حین جلسه از روشهای قدیمی استفاده نمیکند.
مثال:
He is disusing the old ways during the meeting.
معنی فارسی کلمه disusing
:
عدم استفاده یا کار کردن با یک روش یا ابزار.