معنی فارسی disvoice

B1

بی‌صدا کردن، به معنای حذف یا نادیده گرفتن صداها و نظرات افراد.

To silence or disregard the voices and opinions of certain individuals or groups.

example
معنی(example):

کمپین هدف داشت تا نظرات گروه‌های حاشیه‌ای را بی‌صدا کند.

مثال:

The campaign aimed to disvoice the opinions of marginalized groups.

معنی(example):

مهم است که اجازه ندهیم کسانی که باید شنیده شوند، بی‌صدا شوند.

مثال:

It's important not to disvoice those who need to be heard.

معنی فارسی کلمه disvoice

: معنی disvoice به فارسی

بی‌صدا کردن، به معنای حذف یا نادیده گرفتن صداها و نظرات افراد.