معنی فارسی disweapon
B1سلاحی که برای آسیب زدن به هدف طراحی نشده است و معمولاً برای بیاثر کردن آن استفاده میشود.
A weapon designed to incapacitate rather than kill.
- NOUN
example
معنی(example):
مخترع یک سلاح غیرکشنده برای بیاثر کردن تهدیدها ساخت.
مثال:
The inventor created a disweapon to neutralize threats.
معنی(example):
استفاده از یک سلاح غیرکشنده میتواند جانها را در شرایط خطرناک نجات دهد.
مثال:
Using a disweapon can save lives in dangerous situations.
معنی فارسی کلمه disweapon
:
سلاحی که برای آسیب زدن به هدف طراحی نشده است و معمولاً برای بیاثر کردن آن استفاده میشود.