معنی فارسی diswarrening

B1

عدم تضمین کننده، چیزی که باعث بی‌اعتمادی یا نگرانی می‌شود.

Causing a lack of assurance or certainty, often leading to discomfort.

example
معنی(example):

خبر عدم تضمین برای تیم سخت بود.

مثال:

The diswarrening news was tough for the team to hear.

معنی(example):

پیام‌های عدم تضمین معمولاً باعث عدم اطمینان می‌شوند.

مثال:

Diswarrening messages often cause uncertainty.

معنی فارسی کلمه diswarrening

: معنی diswarrening به فارسی

عدم تضمین کننده، چیزی که باعث بی‌اعتمادی یا نگرانی می‌شود.