معنی فارسی disworship

B1

عدم احترام یا بی‌قیدی به آداب و رسوم دینی و فرهنگی.

Lack of reverence or disregard for religious and cultural practices.

example
معنی(example):

بی‌احترامی او به خدایان باستانی مورد انتقاد قرار گرفت.

مثال:

His disworship of the ancient gods was criticized.

معنی(example):

بی‌احترامی به سنت‌های فرهنگی می‌تواند به از دست رفتن میراث منجر شود.

مثال:

The disworship of cultural practices can lead to lost heritage.

معنی فارسی کلمه disworship

: معنی disworship به فارسی

عدم احترام یا بی‌قیدی به آداب و رسوم دینی و فرهنگی.