معنی فارسی disyoked
B1جدا شده، به معنای اینکه یوق از حیوانات جدا شده است.
Having been detached from a yoke or restraint.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حیوانات اکنون جدا شده و آماده چرا هستند.
مثال:
The animals are now disyoked and ready to graze.
معنی(example):
زمانی که جدا شدهاند، حیوانات میتوانند به راحتی حرکت کنند.
مثال:
Once disyoked, the animals can move freely.
معنی فارسی کلمه disyoked
:
جدا شده، به معنای اینکه یوق از حیوانات جدا شده است.