معنی فارسی divarication

B1

فرایند یا حالت واگرایی یا انشعاب، به ویژه در مورد خطوط یا مفاهیم.

The act or process of dividing or branching off, especially in a physical or conceptual context.

example
معنی(example):

واگرایی رودخانه دو مسیر آبی جداگانه ایجاد کرد.

مثال:

The divarication of the river created two separate waterways.

معنی(example):

واگرایی افکار در مناظره به درک بهتری منجر شد.

مثال:

The divarication of ideas in the debate led to a better understanding.

معنی فارسی کلمه divarication

: معنی divarication به فارسی

فرایند یا حالت واگرایی یا انشعاب، به ویژه در مورد خطوط یا مفاهیم.