معنی فارسی divid
B1تقسیم کردن، عمل جدا کردن یا بخشبندی یک چیز به قسمتهای کوچکتر.
To separate or allocate something into distinct parts or sections.
- VERB
example
معنی(example):
برای تقسیم وظیفه، تصمیم گرفتیم آن را بین خود تقسیم کنیم.
مثال:
To divid the task, we agreed to split it among ourselves.
معنی(example):
ما باید منابع را به طور عادلانه تقسیم کنیم.
مثال:
We need to divid the resources fairly.
معنی فارسی کلمه divid
:
تقسیم کردن، عمل جدا کردن یا بخشبندی یک چیز به قسمتهای کوچکتر.