معنی فارسی do one's best

B2

به بهترین نحو عمل کردن و تمام توان خود را برای دستیابی به هدف به کار بردن.

To make the utmost effort or to exert oneself to achieve something.

example
معنی(example):

باید همیشه بهترین تلاش خود را کنید، فرقی نمی‌کند که شرایط چگونه باشد.

مثال:

You should always do your best, no matter the circumstances.

معنی(example):

من در امتحان بهترین تلاش خود را کردم و از نتیجه راضی هستم.

مثال:

I did my best on the exam, and I'm happy with the result.

معنی فارسی کلمه do one's best

:

به بهترین نحو عمل کردن و تمام توان خود را برای دستیابی به هدف به کار بردن.