معنی فارسی do one's level best
B1به معنای تلاش به بهترین شکل ممکن برای رسیدن به هدفی.
To try as hard as one can.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تمام تلاشش را میکند تا برای امتحانات آماده شود.
مثال:
She is doing her level best to prepare for the exams.
معنی(example):
او تمام تلاشش را کرد تا به تیم کمک کند تا بازی را ببرد.
مثال:
He did his level best to help the team win the game.
معنی فارسی کلمه do one's level best
:به معنای تلاش به بهترین شکل ممکن برای رسیدن به هدفی.