معنی فارسی domajig
B1ابزاری برای تعمیر یا تنظیم چیزی، اغلب به صورت غیررسمی استفاده میشود.
A tool used for fixing or adjusting something, often used informally.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک داماجیگ برای تعمیر قطعه شل استفاده کرد.
مثال:
He used a domajig to fix the loose piece.
معنی(example):
یک داماجیگ میتواند برای تعمیرات مختلف بسیار مفید باشد.
مثال:
A domajig can be very useful for various repairs.
معنی فارسی کلمه domajig
:
ابزاری برای تعمیر یا تنظیم چیزی، اغلب به صورت غیررسمی استفاده میشود.