معنی فارسی doveling
B1ورز دادن، عمل مخلوط کردن و نرم کردن خمیر با استفاده از دست یا وسیلهای دیگر.
The act of kneading dough or a similar mixture.
- VERB
example
معنی(example):
او خمیر را بر روی میز ورز میزد.
مثال:
She was doveling the dough on the table.
معنی(example):
ورز دادن میتواند یک فعالیت سرگرمکننده در پخت و پز باشد.
مثال:
Doveling can be a fun activity in baking.
معنی فارسی کلمه doveling
:
ورز دادن، عمل مخلوط کردن و نرم کردن خمیر با استفاده از دست یا وسیلهای دیگر.