معنی فارسی dovened

B1

عمل فرو رفتن در چیزی، به ویژه در افکار یا احساسات.

The past participle of 'doven', referring to having immersed oneself in something.

example
معنی(example):

آنها تا جایی که می‌توانستند به درون رفتند.

مثال:

They have dovened as much as they could.

معنی(example):

او احساس کرد که به یک تجربه جدید وارد شده است.

مثال:

She felt that she dovened into a new experience.

معنی فارسی کلمه dovened

: معنی dovened به فارسی

عمل فرو رفتن در چیزی، به ویژه در افکار یا احساسات.