معنی فارسی dovening

B1

عمل ورز دادن خمیر یا ترکیب مشابه.

The process or act of kneading dough.

example
معنی(example):

ورز دادن می‌تواند درمانی باشد.

مثال:

Dovening can be quite therapeutic.

معنی(example):

من ورز دادن را بسیار لذت‌بخش می‌یابم.

مثال:

I find dovening very enjoyable.

معنی فارسی کلمه dovening

: معنی dovening به فارسی

عمل ورز دادن خمیر یا ترکیب مشابه.