معنی فارسی downbear
B1تحمل کردن یا مدیریت یک فشار یا بار سنگین در زندگی.
To bear or endure a heavy burden or pressure.
- VERB
example
معنی(example):
تحمل بار دنیا میتواند خستهکننده باشد.
مثال:
To downbear the weight of the world can be exhausting.
معنی(example):
او سعی کرد که ترسهایش را تحمل کند و با حقیقت روبرو شود.
مثال:
He tried to downbear his fears and face the truth.
معنی فارسی کلمه downbear
:
تحمل کردن یا مدیریت یک فشار یا بار سنگین در زندگی.