معنی فارسی downbeard

B1

ریش طولانی و تاب دار، به ویژه در دزدان دریایی یا شخصیت‌های تاریخی.

A long, flowing beard, especially associated with pirates or historical figures.

example
معنی(example):

این دزد دریایی پیر ریش بلندی داشت.

مثال:

The old pirate had a long downbeard.

معنی(example):

او ریشش را به زیبایی آرایش کرد.

مثال:

He styled his downbeard elegantly.

معنی فارسی کلمه downbeard

: معنی downbeard به فارسی

ریش طولانی و تاب دار، به ویژه در دزدان دریایی یا شخصیت‌های تاریخی.