معنی فارسی downfallen
B1چیزی که به زمین افتاده یا افتاده است، به ویژه در مورد درختان یا برگها.
Something that has fallen down, typically referring to trees or leaves.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت افتاده راه را مسدود کرد.
مثال:
The downfallen tree blocked the road.
معنی(example):
ما برگهای افتاده را که روی زمین پخش شده بودند، پیدا کردیم.
مثال:
We found downfallen leaves scattered on the ground.
معنی فارسی کلمه downfallen
:
چیزی که به زمین افتاده یا افتاده است، به ویژه در مورد درختان یا برگها.