معنی فارسی draggletailed
B1درگلتل، به حالتی اطلاق میشود که چیزی ظاهراً خسته، شل و ول، یا به هم ریخته باشد.
Describing someone or something that looks tired and disheveled.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ درگلتل شده غمگین و خسته به نظر میرسید.
مثال:
The draggletailed dog looked sad and tired.
معنی(example):
بعد از پیادهروی طولانی، او احساس درگلتل شد.
مثال:
After the long walk, he felt draggletailed.
معنی فارسی کلمه draggletailed
:
درگلتل، به حالتی اطلاق میشود که چیزی ظاهراً خسته، شل و ول، یا به هم ریخته باشد.