معنی فارسی drago
B1نوعی موجود افسانهای که به عنوان اژدها شناخته میشود.
A mythical creature resembling a dragon, often featured in folklore.
- NOUN
example
معنی(example):
درگویی برای پرواز شگفتانگیزش مشهور بود.
مثال:
The drago was known for its spectacular flight.
معنی(example):
بسیاری از افسانهها شامل درگویی است که از قلمرو خود دفاع میکند.
مثال:
Many tales feature a drago that defends its territory.
معنی فارسی کلمه drago
:
نوعی موجود افسانهای که به عنوان اژدها شناخته میشود.