معنی فارسی dript

B1

چکیدن یا سقوط مایع به آرامی.

Past tense of 'drip'; to have fallen in drops.

example
معنی(example):

بستنی از روی قیف چکید.

مثال:

The ice cream dript down the cone.

معنی(example):

او تصمیم گرفت که اجازه دهد شمع روی میز چکد.

مثال:

She decided to let the candle dript onto the table.

معنی فارسی کلمه dript

: معنی dript به فارسی

چکیدن یا سقوط مایع به آرامی.