معنی فارسی dronishly
B1به شیوهای یکنواخت و بدون تنوع انجام دادن کارها.
Performing actions in a monotonous and unvaried manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور یکنواخت شعر را خواند در حالی که کلاس گوش میدادند.
مثال:
He dronishly recited the poem as the class listened.
معنی(example):
او به طور یکنواخت قوانین را توضیح داد و همه را گیج کرد.
مثال:
She dronishly explained the rules, leaving everyone confused.
معنی فارسی کلمه dronishly
:
به شیوهای یکنواخت و بدون تنوع انجام دادن کارها.