معنی فارسی dronkelew

B1

حالت کسل، خسته و بی‌حوصله، به ویژه بعد از یک فعالیت شبانه.

A state of fatigue or weariness, often after a night of revelry.

example
معنی(example):

بعد از مهمانی، او صبح روز بعد کمی خسته و کسل بود.

مثال:

After the party, he felt a bit dronkelew the next morning.

معنی(example):

حالت خسته و کسل او نشان می‌داد که شب طولانی داشته است.

مثال:

Her dronkelew demeanor suggested she had a long night.

معنی فارسی کلمه dronkelew

: معنی dronkelew به فارسی

حالت کسل، خسته و بی‌حوصله، به ویژه بعد از یک فعالیت شبانه.