معنی فارسی droopiness

B1

حالت افتادگی یا خستگی، به ویژه در چهره یا بدن.

The quality of being droopy, often associated with tiredness or weariness.

example
معنی(example):

حالت افتاده صدای او خستگی‌اش را نشان می‌داد.

مثال:

The droopiness of his voice revealed his fatigue.

معنی(example):

او نتوانست حالت خسته‌اش را در چشم‌هایش بعد از یک روز طولانی پنهان کند.

مثال:

She couldn't hide the droopiness in her eyes after a long day.

معنی فارسی کلمه droopiness

: معنی droopiness به فارسی

حالت افتادگی یا خستگی، به ویژه در چهره یا بدن.