معنی فارسی droopily

B1

به صورت غمگین یا پژمرده، حالتی که معمولاً نشان‌دهنده کسالت یا ناراحتی است.

In a manner that is drooping or sagging, typically indicating sadness or tiredness.

example
معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر بد، به طور غمگین لبخند زد.

مثال:

She smiled droopily after hearing the bad news.

معنی(example):

سگ به طور افسرده در کنار در نشسته بود و منتظر صاحبش بود.

مثال:

The dog sat droopily by the door, waiting for its owner.

معنی فارسی کلمه droopily

: معنی droopily به فارسی

به صورت غمگین یا پژمرده، حالتی که معمولاً نشان‌دهنده کسالت یا ناراحتی است.