معنی فارسی dumbed
B1ساده‌سازی یا کاهش سطح دشوار بودن محتوا، به طوری که برای مخاطب عمومی قابل درک‌تر باشد.
To simplify something so that it becomes easier for others to understand.
- verb
verb
معنی(verb):
To silence.
معنی(verb):
To make stupid.
معنی(verb):
To represent as stupid.
معنی(verb):
To reduce the intellectual demands of.
example
معنی(example):
فیلم موضوعات پیچیده‌اش را برای جذب مخاطب وسیع‌تر ساده کرد.
مثال:
The movie dumbed down its complex themes for a broader audience.
معنی(example):
بعضی از معلمان نگران هستند که کتاب‌های درسی ساده‌سازی می‌شوند.
مثال:
Some educators worry that textbooks are being dumbed.
معنی فارسی کلمه dumbed
:
ساده‌سازی یا کاهش سطح دشوار بودن محتوا، به طوری که برای مخاطب عمومی قابل درک‌تر باشد.
