معنی فارسی dungy
B1که بوی نامطبوعی شبیه به کود دارد.
Having the smell or appearance of dung; dirty.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بوی دنگی در اصطبل طاقتفرسا بود.
مثال:
The dungy smell in the barn was overwhelming.
معنی(example):
کفشهای او بعد از راه رفتن در مزرعه همه دنگی شدند.
مثال:
Her shoes got all dungy after walking through the farm.
معنی فارسی کلمه dungy
:
که بوی نامطبوعی شبیه به کود دارد.