معنی فارسی dunted
B1حالت ضربه خورده یا آسیبدیده، در معنای فیزیکی یا عاطفی.
To be dented or damaged, either physically or emotionally.
- verb
verb
معنی(verb):
To strike; give a blow to; knock.
example
معنی(example):
دیوار پس از اینکه توپ به آن اصابت کرد، دچار ضربه شد.
مثال:
The wall was dunted after the ball hit it.
معنی(example):
او از انتقادی که دریافت کرده بود، دچار ناامیدی شد.
مثال:
He felt dunted by the criticism he received.
معنی فارسی کلمه dunted
:
حالت ضربه خورده یا آسیبدیده، در معنای فیزیکی یا عاطفی.