معنی فارسی dunting

B1

عمل آسیب زدن یا ضربه زدن به چیزی، معمولاً با روندی ضمنی.

The act of damaging or colliding with something, usually inadvertently.

verb
معنی(verb):

To strike; give a blow to; knock.

example
معنی(example):

ضربه زدن به ماشین یک تصادف بود.

مثال:

Dunting the car was an accident.

معنی(example):

او مراقب بود که به تلفن همراهش آسیب نزند.

مثال:

She was careful to avoid dunting her phone.

معنی فارسی کلمه dunting

: معنی dunting به فارسی

عمل آسیب زدن یا ضربه زدن به چیزی، معمولاً با روندی ضمنی.