معنی فارسی durdum
B1دچار لرزش شدن، به دلیل هیجان و استرس به حالت لرزش یا تکان آمدن افتادن.
To tremble or shake, often due to excitement or stress.
- VERB
example
معنی(example):
من وقتی خبر را شنیدم دچار لرزش شدم.
مثال:
I durdum when I heard the news.
معنی(example):
او از خوشحالی در کنسرت دچار لرزش شد.
مثال:
She durdum out of excitement at the concert.
معنی فارسی کلمه durdum
:
دچار لرزش شدن، به دلیل هیجان و استرس به حالت لرزش یا تکان آمدن افتادن.