معنی فارسی dwine

B1

پیچیدگی یا دور شدن به دور چیزی.

To wind or twist around something.

example
معنی(example):

گل‌ها شروع به پیچیدن دور نرده کردند.

مثال:

The flowers began to dwine around the trellis.

معنی(example):

شما می‌توانید ببینید که چگونه انگور در بهار می‌پیچد.

مثال:

You can see how the vine will dwine in the spring.

معنی فارسی کلمه dwine

: معنی dwine به فارسی

پیچیدگی یا دور شدن به دور چیزی.