معنی فارسی dynamogenic
B2یعنی دارای قدرت یا توانایی تولید نیرو.
Pertaining to the generation of force.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثرهای دیناموژنیک در آزمایشهای بیولوژیکی مختلف مشاهده میشوند.
مثال:
Dynamogenic effects are observed in various biological experiments.
معنی(example):
خواص دیناموژنیک ماده در آزمایشگاه آزمایش شد.
مثال:
The dynamogenic properties of the substance were tested in the lab.
معنی فارسی کلمه dynamogenic
:
یعنی دارای قدرت یا توانایی تولید نیرو.