معنی فارسی easternly

B1

به سمتی که به شرق مربوط می‌شود یا نزدیک به شرق است.

Towards the east; relating to the east.

example
معنی(example):

باد به سمت شرق به سمت سواحل می‌وزد.

مثال:

The wind blows easternly towards the coast.

معنی(example):

منظر شرقی از تپه زیبا بود.

مثال:

The easternly view from the hill was breathtaking.

معنی فارسی کلمه easternly

: معنی easternly به فارسی

به سمتی که به شرق مربوط می‌شود یا نزدیک به شرق است.