معنی فارسی eastlander

B1

به فردی اطلاق می‌شود که در یک ناحیه شرقی زندگی می‌کند.

A person from an eastern region.

example
معنی(example):

یک شرق‌نشین دیدگاهی منحصر به فرد در مورد جغرافیا دارد.

مثال:

An Eastlander has a unique perspective on geography.

معنی(example):

شرق‌نشین بودن به معنی قدردانی از فرهنگ شرق است.

مثال:

Being an Eastlander means appreciating the culture of the east.

معنی فارسی کلمه eastlander

: معنی eastlander به فارسی

به فردی اطلاق می‌شود که در یک ناحیه شرقی زندگی می‌کند.