معنی فارسی edginesses

B1

ایجاد احساس ناپایداری یا تنش در موقعیت‌های مختلف.

The quality of being edgy or experiencing a feeling of nervousness.

example
معنی(example):

عدم آرامشش در خنده‌های عصبی او مشهود بود.

مثال:

Her edginesses were apparent in her nervous laughter.

معنی(example):

تندی‌های فیلم مخاطبان را مجذوب خود کرد.

مثال:

The movie's edginesses kept the audience captivated.

معنی فارسی کلمه edginesses

: معنی edginesses به فارسی

ایجاد احساس ناپایداری یا تنش در موقعیت‌های مختلف.