معنی فارسی effeminating
B1زنانهسازی، رفتار یا ویژگیهایی که به طرز قابل توجهی به جنبههای زنانه مربوط میشود.
Making someone or something more feminine in appearance or behavior.
- VERB
example
معنی(example):
او به خاطر زنانهسازی سبک خود اغلب مورد تمسخر قرار میگرفت.
مثال:
He was often teased for effeminating his style.
معنی(example):
رفتار زنانهسازی میتواند هنجارهای سنتی جنسیت را به چالش بکشد.
مثال:
Effeminating behavior can challenge traditional gender norms.
معنی فارسی کلمه effeminating
:
زنانهسازی، رفتار یا ویژگیهایی که به طرز قابل توجهی به جنبههای زنانه مربوط میشود.