معنی فارسی effervescingly

B1

به‌طور گازدار، توصیف حالت فعال و پر جنب و جوش.

In a manner that is lively and bubbly; exuberant.

example
معنی(example):

محلول به‌طور گازدار فعال بود و واکنش‌های قوی نشان می‌داد.

مثال:

The solution was effervescingly active, showing strong reactions.

معنی(example):

او به‌طور گازدار صحبت کرد و هیجانش در لحنش مشهود بود.

مثال:

She spoke effervescingly, her excitement evident in her tone.

معنی فارسی کلمه effervescingly

: معنی effervescingly به فارسی

به‌طور گازدار، توصیف حالت فعال و پر جنب و جوش.