معنی فارسی electrical conductivity
B2توانایی یک ماده برای انتقال جریان الکتریکی.
The degree to which a material can conduct electric current.
- NOUN
example
معنی(example):
مس به خاطر رسانایی بالای الکتریکی‌اش شناخته شده است.
مثال:
Copper is known for its high electrical conductivity.
معنی(example):
فلزات معمولاً رسانایی الکتریکی بهتری نسبت به غیرفلزات دارند.
مثال:
Metals typically have better electrical conductivity than nonmetals.
معنی فارسی کلمه electrical conductivity
:
توانایی یک ماده برای انتقال جریان الکتریکی.
