معنی فارسی electrochemically
B1به طوری که در آن فرآیندهای شیمیایی از طریق الکتریسیته کنترل و انجام میشوند.
In a manner that relates to the chemical processes that involve electricity.
- ADVERB
example
معنی(example):
فلز به صورت الکتروشیمیایی درمان شد تا از زنگ زدگی جلوگیری شود.
مثال:
The metal was treated electrochemically to prevent corrosion.
معنی(example):
از نظر الکتروشیمیایی، واکنش میتواند با تغییر ولتاژ کنترل شود.
مثال:
Electrochemically, the reaction can be controlled by changing the voltage.
معنی فارسی کلمه electrochemically
:
به طوری که در آن فرآیندهای شیمیایی از طریق الکتریسیته کنترل و انجام میشوند.