معنی فارسی electrochemist

B2

کسی که در زمینه علم الکتروشیمی و واکنش‌های مرتبط با آن تحصیل کرده یا فعالیت می‌کند.

A scientist who specializes in electrochemistry and its applications.

example
معنی(example):

یک الکتروشیمی‌دان در مطالعه فرآیندهای الکتروشیمیایی تخصص دارد.

مثال:

An electrochemist specializes in the study of electrochemical processes.

معنی(example):

الکتروشیمی‌دان تجربیاتی را برای تحلیل عملکرد باتری انجام داد.

مثال:

The electrochemist conducted experiments to analyze battery performance.

معنی فارسی کلمه electrochemist

: معنی electrochemist به فارسی

کسی که در زمینه علم الکتروشیمی و واکنش‌های مرتبط با آن تحصیل کرده یا فعالیت می‌کند.