معنی فارسی elevatedly
B2به صورت شکوهمند، با حفظ جایگاه بالاتر و احترام.
In a manner that is lofty or in high terms.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور شکوهمند صحبت کرد و امیدوار بود که مخاطبانش را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
He spoke elevatedly, hoping to impress his audience.
معنی(example):
ایدههای ارائه شده به صورت شکوهمند به خوبی مورد استقبال قرار گرفت.
مثال:
The elevatedly presented ideas were well received.
معنی فارسی کلمه elevatedly
:
به صورت شکوهمند، با حفظ جایگاه بالاتر و احترام.