معنی فارسی elfhood
B1دوران الفی، یا حالت بودن به عنوان یک الف و ویژگیها و ویژگیهای آن.
The state of being an elf, often portraying certain characteristics and attributes.
- NOUN
example
معنی(example):
دوران الفی او با موجودات جادویی مشخص شد.
مثال:
Her elfhood was marked by magical creatures.
معنی(example):
در داستانها، دوران الفی نمادی از ظرافت و حکمت است.
مثال:
In stories, elfhood represents grace and wisdom.
معنی فارسی کلمه elfhood
:
دوران الفی، یا حالت بودن به عنوان یک الف و ویژگیها و ویژگیهای آن.